سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[دانشمند] هنگامی که از آنچه نمی داند پرسیده شد، ازگفتن «خداوند داناتراست» خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]

این است روزگار من !


در این زمانه فقر و غنا ، درد و بلا

            آه را باید جست ، عیش را باید شست

                            دیدگان را آبیاری کرد ز اشک

 کودکان گریانند

پاهاشان عریان است

تیغ های حسرت کاشته ایم در هر جا

 بازار ننگ تزویر از همیشه داغتر

                            تا به کی آرمیدن و خفتن در لاک خیال

 آدمی قهر شده با راستی

بسته پیوندی عمیق با کاستی

آری آدمیّت گم شده است

 در بیابان رذالت ها در پی یافتن روحی پاک گذرم برهر جاست .



سجاد فرحزاد ::: شنبه 85/8/20::: ساعت 12:18 صبح


حمد ثنایت را چگونه سرآغازی شایسته است ،

 مهرت را کدامین دل پاک پذیراست

 خشم بی مثالت را چه کوهی یارای استقامت است

 لطافتت را کدامین گلبرگ می توان نظاره گر بود

 نور جان فزایت را چه دیدگانی تاب تحمل دارد

 ای که رحمت و سخاوت و بخشایش و جلال و عظمتت را بی پایان ،

 ترسیست در دلم می دانم که آگاهی از برای چیست ولی می خواهم زبان به اقرار بگشایم

 خوف دارم ازعذابی که در انتظار من است

 بیم دارم از غربت و بی کسی خویش در محشر

 افسوس می خورم بر گذشته تیره ی خویش

 ولی با تمام این کژی و کاستی ها دیده بر رحمتت دوخته ام  .     ای رحمن ، ای رحیم .



سجاد فرحزاد ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 12:49 صبح


مولای                                                                                                           

دوستی و راستی چه زمانی خواهی آمد تا چشمان آهوی روح خسته از گریستنمان دیگر نگرید،تا لبان ماهی قرمزبی قرار تنگ بلوری احساسمان دیگر دوری وصال دریا را به خود نبیند .شمع فروزنده عالم ،پروانه دلم خود راهرلحظه بر قفس تن می زند تا شاید راه گریزی برای پیوستن به معشوق را بیابد .ای صاحب عصر زمان نمی دانم آیا باز هم تاب تحمل این ثانیه های سخت و سنگین را دارم؟می دانم که قصور کرده ام ،کاستی داشته ام ولی این روح خسته از تحمل فشار معصیت را با گوشه ی چشمی از بند تن رها و به خدمت خویش در آور و چه چیز شیرینتر و ملیحتر از این برای منی که رانده از همه جاست .

 



سجاد فرحزاد ::: جمعه 85/8/5::: ساعت 12:42 صبح


یک نظرنگاهت را نیاز داشتم ،
چشمانی همچون دو قطره از مهر

نوازش گونه هایت را محتاج بودم ،
گونه های همانند گلبرک

عطر گیسوانت را می خواستم ،
ظرافتش را هیچ کجا ندیده بودم

غرق در طنین نوایت می شوم ،
آوایت مرا مدهوش می سازد . سوار بر امواج صدایت به دوردست ها می روم .

 لبخندت برایم هزاران با شیرین تر از شهد است .

 تو را لبیک گفتم پس مرا پاسخی باش .



سجاد فرحزاد ::: چهارشنبه 85/8/3::: ساعت 6:12 صبح


هرم گرمای خواستنت را با لطافت خود جذب می کنم 
پاسخش را با جوی های کوچکی
بر رخم پاسخ می گویم.
آتش نگاهت را دوست دارم زیرا پروانه دلم آنرا دوست دارد

 گیسوانت که گویی با تارهای شب در هم آمیخته اند را می خواهم هر روز کودک درونم

 درآن تاب می خورد و شادی می کند .
ظریف انگشتان کودک احساسم تو را با تمام

 خارهایت دوست می داشت می گفت هر چه از اوست نکوست .



سجاد فرحزاد ::: چهارشنبه 85/8/3::: ساعت 6:7 صبح

<      1   2   3   4   5      >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :62505
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<